بسم الله الرحمن الرحیم
جلال و هیبت فاطمه علیها السلام، حتی علی علیه السلام را نیز تحت تأثیر قرار می دهد تا جائی که مانع عروسی آن حضرت با وی می شود.
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
در شب عروسی با فاطمه علیها السلام من در روی فاطمه علیها السلام نگریستم، مرا هیبتی بگرفت. ساعتی در گوشه خانه نشستم.
اسماء می گوید: علی علیه السلام گفت:
ای دختر رسول خدا! مرا وردی است که اگر اجازه دهی، آن ورد بگذارم.
فاطمه علیها السلام گفت: صواب باشد. خود نیز برخاست و در پی علی علیه السلام ایستاد و نماز می خواند تا صبح شد.
چون روز شد، رسول خدا صل الله علیه و آله بیامد و آرام در زد و گفت:
السلام علیکم، ء أدخلُ رحمکم الله؟
«درود خدا بر شما باد. خدایتان رحمت کند، آیا وارد شوم؟ »
اسماء می گوید: رفتم و در بگشادم. رسول خدا صل الله علیه و آله وارد شد. مقداری با ایشان سخن گفت. آنگاه ایشان را دعا کرد و بیرون آمد و گمان می برد که ایشان در شب، همچنان با یکدیگر خفته بودند.
جبرئیل آمد و رسول خدا صل الله علیه و آله را از کار ایشان خبر داد و این آیه آورد:
تَتَجافی جُنوبهم عن المَضاجع. (سوره سجده/16)
«پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور می شود.»
سلسله مباحث فاطمه شناسی، ج 1 ، ص 46 - 44